ضرب المثل های عربی
الجار ثم الدار
1- یوم لنا و یوم علینا (گهی پشت به زین و گهی زین به پشت)
2- یصطاد فی الماء العکر (از آب گل آلود ماهی گرفتن)
3- الید الواحده لا تصفّق (یک دست صدا ندارد)
4- وهب الأمیر ما لا یملک (از کیسة خلیفه میبخشد)
5- و للناس فیما یعشقون مذاهب (سلیقهها یکنواخت نیست)
6- هل یصلح العطّار ما أفسد الدّهر (آب رفته به جوی باز نیاید)
7- من یمدح العروس إلّا أهلها (هیچ کس نمیگوید ماست من ترش است)
8- من کثر کلامه کثر ملامه (پرگو خطاگوست)
9- من قرع باباً و لجّ و لج (عاقبت جوینده یابنده است)
10- من طلب العلی سهر اللیالی (گنج خواهی در طلب رنجی ببر)
11- من طلب شیئاً وجدّ وجد (عاقبت جوینده یابنده بود)
12- من طلب أخاً بلا عیب بقی بلا أخ. (گل بیخار خداست یا کجاست)
13- من حفر بئراً لأخیه وقع فیها (چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی)
14- من جدّ وجد (عاقبت جوینده یابنده بود)
15- من صارع الحقّ صرعه (با آل علی هر که در افتاد بر افتاد)
16- المعیدی تسمع به خیر من أن تراه (آواز دهل شنیدن از دور خوش است)
17- المحنه إذا شاعت سهلت (مرگ به انبوه، جشن باشد)
18- لکلّ فرعون موسی (دست بالای دست بسیار است)
19- لکلّ مقام مقال (هر سخنی جایی و هر نکته مکانی دارد)
20- ماحکّ جلدک مثل ظفرک (کسی نخارد پشت من جز ناخن انگشت من)
21- ماهکذا تورد یا سعد الإبل (راهش این نیست) (این ره که تو میروی به ترکستان است)
22- الکلام یجرّ الکلام (حرف حرف میآورد)
23- کلم اللسان أنکی من کلم السنان (زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است)
24- کالمستجیر من الرّمضاء بالنّار (از چاله به چاه افتادن) (از بیم مار در دهان اژدها رفتن)
25- کلّ رأس به صداع (هر سری دردی دارد)
26- کلّ شاه تناط برجلیها (هر کس را در قبر خود میگذارند)
27- لا تؤخر عمل الیوم إلی غدٍ (کار امروز را به فردا میفکن)
28- لا یؤخذ المرء بذنب أخیه (گناه دیگری را بر تو نخواهند نوشت)
29- لکلّ جدید لذّه (نو که آمد به بازار کهنه شود دل آزار)
30- لکلّ صارم نبوه (انسان جایزالخطا است)
31- لا یلدغ المرء من جحر مرّتین (آدم یک بار پایش در چاله میرود)
32- علی نفسها جنت براقش (خودم کردم که لعنت بر خودم باد)
33- عند الشدائد تعرف الإخوان (دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی)
34- غاب القطّ إلعب یا فار (حال میدان برایت خالی شده هر چه میخواهی بکن)
35- فعل المرء یدلّ علی أصله (از کوزه همان برود تراود که در اوست)
36- فوق کلّ ذی علم علیم (دست بالای دست بسیار است)
37- کالشمس فی رابعه النهار (مثل روز روشن)
38- کلام اللیل یمحوه النهار (کنایه بر کسی که به قول خود عمل نمیکند)
39- قاب قوسین أو أدنی (کنایه از بسیار نزدیک بودن)
40- الصبر مفتاح الفرج (گر صبر کنی زغوره حلوا سازی)
41- الطیور علی أشکالها تقع (کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز)
42- عاد بخفّی حنین ـ عاد صفر الیدین (دست خالی بازگشت ـ دست از پا درازتر برگشت)
43- عصفور فی الید خیر من عشره علی الشجره (سرکه نقد به زحلوای نسیه)
44- ربّ سکوت أبلغ من کلام (چه بسا سکوتی که از سخن گفتن شیواتر است)
45- السکوت أخو الرّضا (سکوت علامت رضاست)
46- سبق السیف العذل (دیگر کار از کار گذشت)
47- زاد الطّین بلّه (خواست ابرویش را درست کند زد چشمش را کور کرد)
48- رحم الله إمریء عمل عملاً صالحاً فأتقنه (کار نیکو کردن از پر کردن است)
49- حبه حبه تصبح قبه (قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود)
50- الحسود لا یسود (حسود هرگز نیاسود)
51- الحقّ مرّ (حرف حق تلخ است)
52- خیر الأمور أوسطها (اندازه نگهدار که اندازه نکوست)
53- خیر البرّ عاجله (در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست)
54- خیر الناس من ینفع الناس (بهترین مردم کسی است که به مردم نفعی برساند)
55- خیر الکلام ما قلّ و دلّ (کم گوی و گزیده گوی چون درّ تا جهان زاندک شود پر)
56- خالف تعرف (مخالفت کن و مشهور شو)
57- أین الثری و أین الثریّا (این کجا و آن کجا) (تفاوت از زمین تا آسمان است)
58- بات یشوی القراح (آه ندارد که با ناله سودا کند)
59- بلغ السّکین العظم (کارد به استخوان رسید) (کاسة صبرش لبریز شد)
60- بیضه الیوم خیر من دجاجه الغد (سرکه نقد به زحلوای نسیه است)
61- تعاشروا کالإخوان و تعاملوا کالإخوان (حساب حساب کاکا برادر)
62- تمخض الجبل فولد فأراً (طبل تو خالی)
63- الثکلی تحبّ الثکلی (داغدیده همدم داغدیده میباشد)
64- إنّ مع العسر یسراً (در پس هر گریه خندهای است)
65- الإناء ینضج بمافیه (از کوزه همان برون تراود که در اوست)
66- أوهن من بیت العنکبوت (سست تر از خانه عنکبوت)
67- ایاک أعنی و اسمعی یا جاره (به در میگویم که دیوار بشنود)
68- الإنسان عبد الإحسان (احسان همه خلق را نوازد آزادان را چوبنده سازد)
69- الإنسان حریص بما منع (منع چو بیند حریصتر شود انسان)
70- إن کان الکلام من فضّه فالسکوت من ذهب (گر سخن نقره است خاموشی طلاست)
71- أکرموا الضیف و لو کان کافراً (مهمان هدیه (حبیب) خداست)
72- ألالیت الشباب یعود یوماً فأخبره بما فعل المشیب (جوانی کجایی که یادت بخیر)
73- إلی الماء یسعی من یغصّ بلقمه إلی أین یسعی من یغصّ بماء (هر چه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک)
74- أطلب العلم من المهد إلی اللّحد (زگهواره تا گور دانش بجوی)
75- أقرب من حبل الورید (از رگ گردن نزدیکتر)
76- أکل الدّهر علیه و شرب (هفت کفن پوشاند)
77- إتّقوا غضب الحلیم (از خشم بردبار پرهیز کنید)
78-إسمع و لا تصدّق (بشنو و باور نکن)
79-أعلَّمه الرّمایه کلّ یوم فلما اشتدّ ساعدُه رمانی (مار آستین پروردن)
80- اول الغضب جنون و آخره ندم (آغاز خشم دیوانگی و عاقبت آن پشیمانی است)
81- من سار علی الدّرب وصل (از تو حرکت از خدا برکت)
82- هل یرتجی مطر بلا سحاب (آیا بدون ابر بارش باران امید میرود)
83- یبنی قصراً و یهدم مصراً (کاخی را بنا و در مقابل شهری را ویران میکند)
84- یکاد المریب یقول خذونی (گنهکار سیمای گناه در چهره اوست)
85- الیوم خمر و غداً أمر (چو فردا شود فکر فردا کنیم چرا فکر بیهوده حالا کنیم)
86- ضغث علی إباله (قوز بالا قوز)
87- زاد اللعلین بلّه (قوز بالا قوز شد ـ بدتر شد)
88-یجعل من الحبه قبّه (از کاهی کوه میسازد)
89- القلیل یدلّ علی الکثیر (مشت نمونه خروار است)
90- حجاره بعصفورین (یک تیر و دو نشان)
91- کلهم من قماش واحد (سر و ته یک کرباسند)
92- أصبح صفراً علی الشّمال (او را پشیزی به حساب نمیآورند)
93- مرّغ أنفه فی التّراب (دماغش را به خاک مالید)
94- یوم تبلی السّرائر (آفتاب زیر ابر نمیماند)
95- من عمل صالحاً فلنفسه و من أساء فعلیها (هر چه کنی کشت همان بدروی)
96- انّ الانسان لیطغی ان رآه استغنی (گر به ثروت برسی مست نگردی مردی گر به دولت برسی سست نگردی مردی)
97- لکم دین ولی دین (عیسی به دین خود موسی به دین خود)
98- انّ الانسان خلق هلوعا (انسان بندة طمع است)
99- و لا تلقوا بایدیکم الی المهلکه (نکن کاری که بر پا سنگت آیو)
100- قل کلّ یعمل علی شاکلته (کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز)
101- لا فارض و لا بکر عودن بین ذلک = خیر الامور أوسطها (نه از کار افتاده و پیر و نه پیر و کار نکرده)
102- یأکل التّمر و أرجم بالنّوی (خرما را او میخورد ولی من با هستهاش سنگسار میشوم. گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدن گردن مسگری)
103- رُبَّ أکله تمنع أکلات (کم بخور و همیشه بخور)
104- یا حبّذا الاماره و لو علی الحجاره (شهی گرچه یک روز باشد خوش است)
105- الإنسان ابن یومه (آدمی آه است و دم)
106- أنف فی السّماء و است فی الماء (آدم گدا این همه ادا)
107- کلّ إناء باّلذی فیه یرشح (از کوزه همان برون تراود که در اوست)
108- بقبقه فی زقزقه (لاف در غربت و آواز در بازار مسگران)
109- تمام الربیع الصّیف (کار را که کرد آنکه تمام کرد)
110- من أجدب إنتجع (هر که سرش سوزد، کلاه دوزد یا هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد)
111- هذا جزاء مجیرأمّ عام (مار در آستین پروردن است)
112- الجزاء من جنس العمل (مزد خرچرانی، خرسواری است)
113- جنت علی أهلها براقش (خود کرده را تدبیر نیست)
114- یحمل التمر الی البصره (زیره به کرمان بردن)
115- کما تدین تدان (با هر دست که دادی پس میگیری)
116- کلّ ذات ذیل تختال (دارندگی است و برازندگی، ناز عروس به جحاز است)
117- به داء ظبْیٍ (بادمجان بم آفت ندارد)
118- خیر البیوع ناجز بناجز (امروز نقد فردا نسیه، نسیه به دعوا رسیده)
119- اذا کنت سندانا فاصبر اذا کنت مطرقه فأوجع (یا زنگی زنگ باش یا رومی روم)
120- من جرب المجرب حلت به الندامه آزموده را آزمودن پیشمانی آرد
تهیه کننده : شاهمراد عباسپور
سرگروه دینی وعربی شهرستان دلفان